اگر از شما پرسیدند چطور می‌توانیم روش دینداری، روش بندگی، سبک زندگی، ارتباط با خود، ارتباط با خلق، ارتباط با خالق، ارتباط با دنیا، طرز نگاه درست به دنیا و زندگی، توانمند شدن در انسانیت و در کل زیبایی‌های زندگی را در دین بشناسیم می‌توانیم قاطعانه پاسخ دهیم همه اینها در «دعای عرفه» وجود دارد. این دعا سرشار از حکمت و معرفت و ادب است و لبریز از زیبایی‌های خدادادی؛ حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) عقل، عشق و احساسات انسانی و الهی را در این دعا به اوج رسانده و چنان آن را در هم آمیخته که می‌توان با آن انسان‌ها را گروه گروه به سمت خداوند آورد.

مکتبی‌ها باید به این دعا و مضامین آن ببالند و افتخار کنند که پیرو سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین(علیه السلام) هستند. یکی از مضامینی که امروز و در این شرایط جامعه به درد ما می‌خورد این است که حضرت از زندگی کردن در جامعه دینی و با اختیارات و آزادی‌های دینی احساس شادمانی و خوشحالی دارد و این خوشحالی را با یک روش خاص بروز می‌دهد.

اول آنکه امام(علیه السلام) خداوند را شکر می‌کند برای حیات در روزگاری که احقاق حق و ابطال باطل روشی پسندیده و مورد رضایت است. اینکه حق را بفهمیم و برای پایه گذاری آن یا حمایت از آن توانمند باشیم آنقدر مهم است که حضرت آن را جزو نعمت‌های الهی و منت‌های خداوند می‌داند. ایشان از اینکه حق را بفهمیم ولی نتوانیم برای دفاع از آن تلاش و جهاد کنیم به عنوان یک موقعیت و شرایط سخت یاد می‌کنند. امام(علیه السلام) می‌فرمایند: «لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَ لُطْفِکَ لِی وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ فِی دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ...؛

از آنجا که با من رأفت و مهربانى داشتى و نظر لطف ‏و احسان مرا در دور سلطنت پیشوایان کفر و ضلالت که عهد تو را شکستند و رسولانت را تکذیب کردند به دنیا نیاوردى و لیکن زمانى بهوجود آوردى که از برکت پیشواى توحید حضرت خاتم پیغمبرانت مقام هدایت که در علم ازلیت مقرر بود بر من میسر فرمودى...»(دعای عرفه) زندگی در شرایطی که می‌توانیم راحت بندگی کنیم، دیندار باشیم و اعمال دینی خود را انجام دهیم و در کل دین را بفهمیم شایسته شکرگزای است.

اینکه ما قدردان شرایط دینی جامعه برای زندگی الهی باشیم یک تکلیف انسانی است. این لطف خداوند است که امر دینداری برای ما آسان است و حتی فریاد زدن برای اعتلای حق هم امکان‌پذیر است. این لطف خداوند است که ما دوست داریم حق را ببینیم و آن را در جامعه جاری سازیم و از هر باطلی بیزار باشیم، آن هم به برکت جامعه‌ای که دینی است و مردم آن بندگی خداوند را به‌جای بندگی شیطان پذیرفته‌اند.

همانطور که ما دوست داشتیم در زمانی‌که یکی از معصومین(علیهم السلام) در زندگی ظاهری به سر می‌بردند زندگی می‌کردیم باید علاقه‌مند باشیم در جامعه‌ای زندگی کنیم که دیندار و متشرع و خداشناس است. باتوجه به این آغاز می‌بینیم که حضرت اباعبدالله(علیه السلام) زندگی در جامعه دینی را مقدمه یک زندگی دینی می‌داند و راحت‌تر بندگی کردن را به این جامعه مربوط می‌داند. این شکرگزاری در کنار شکرگزاری نعمات دیگر قرار دارد و امام(علیه السلام) از خداوند برای تک‌تک نعماتش که به بندگی او ختم می‌شود تشکر می‌کند.

قوای انسانی، خانواده خوب، روح بلند، سلامتی تن، عقل سالم، خانواده و دوستان خوب و... به ما کمک می‌کند که خداوند و زیبایی‌های او را ببینیم و در اطاعت او به‌سر ببریم و چه چیزی بهتر از این؟! در اصل بندگی خداوند و شناخت او برای امام(علیه السلام) مبنا است که ابزار و وسایلی این امکان را فراهم می‌آورند. در میان این ابزار حکومت، جامعه و مردم دینداری و محکومیت دشمنان و دوری آنان هم مورد اهمیت و تاکید امام حسین(علیه السلام) است.
 
دوم آنکه: امام حسین(علیه السلام) در آغاز زندگی خود در کنار عقل و علم، عشق و احساسات را به اوج رساند تا بدین وسیله بتواند بندگان خدا را هدایت فرماید. مطمئنا به همین دلیل است که در شکرگزاری خداوند عباراتی را به‌کار می‌برد و از نعمت‌هایی سخن می‌گوید که قلب و روح انسان‌ها را جذب خود می‌کند. اینکه به ‌رگ‌های چشم، پرده قلب، غضروف فک، عصب گردن و... اشاره می‌فرمایند، یعنی قلیان احساسات که در کنار عقل می‌تواند کارهای بزرگی را صورت دهد.

این روش به دعای عرفه ختم نمی‌شود و در تمام مسیر مدینه تا کربلا حضرت اباعبدالله(علیه السلام) با همین روش با دوست و دشمن رفتار می‌فرماید. اگر به متن دعا، به سخنان امام(علیه السلام) در مسیر، به نامه‌هایی که به افراد و گروه‌های خاص ارسال فرمود، به سخنان و نصایح‌شان خطاب به دشمنان، به اتفاقات عصر عاشورا و حتی طرز وداع با دوستان، فرزند و اعضای خانواده توجه کنیم می‌بینیم روش زندگی حضرت امام حسین(علیه السلام) ممزوج با عقل، علم و عشق است.

اینکه امام(علیه السلام) در مقابل چشم دشمنان خود در لشکریان یزید دوستان خود و فرزندان خود را در آغوش بگیرد و بلند بلند گریه کند، حکایت از قصد امام(علیه السلام) برای جذب انسان‌ها به سوی خدا می‌کند که روش مخصوص امام حسین(علیه السلام) است برای هدایت بشر تا قیامت؛
 
رابطه تصمیم‌گیری و احساسات
رابطه بین احساسات و عقل یک موضوع پیچیده و گسترده است. احساسات و عقل دو جنبه مختلف و مکمل یکدیگر هستند و در تعامل با یکدیگر تأثیر می ‌گذارند.  
عقل به عنوان قسمت تفکر و منطق در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری نقش دارد. آن به ما امکان می ‌دهد تحلیل کنیم، اطلاعات را پردازش کنیم و به تصمیماتی برسیم که بر اساس منطق و دلایل عقلانی باشد. عقل، قادر است به ما راهنمایی کند و در تصمیم‌ گیری ‌های مهم کمک کند.
 
به عنوان مثال، در مواجهه با یک مشکل، عقل می‌ تواند به ما راهنمایی کند و راه ‌حل ‌های منطقی ارائه دهد. همچنین، در مواجهه با تصمیمات بزرگتر مثل انتخاب شغل یا شریک زندگی، عقل می‌ تواند به ما در تحلیل مزایا و معایب کمک کند تا تصمیم بهتری بگیریم.
 
احساسات همچنین نقش مهمی در زندگی ما دارند. آنها از طریق تجربه‌ها و تأثیرات محیطی به وجود می‌آیند و به ما امکان می ‌دهند ارتباطی عمیق‌تر با دیگران برقرار کنیم. احساسات می‌ توانند از نظر انسانی ما را متحرک کنند و به ما انگیزه و احساس رضایت بدهند. آنها می ‌توانند در تعاملات اجتماعی، ارتباطات عاطفی و ایجاد ارتباط عمیق‌تر با دیگران نقش‌های مهمی را ایفا کنند.
 
در بعضی موارد، احساسات ممکن است به تصمیم‌ گیری ‌های ما تأثیر بگذارند. مثلاً احساس عشق و ارتباط عاطفی می ‌تواند در انتخاب شریک زندگی تأثیرگذار باشد. احساسات می‌ توانند نقشی در ارزیابی انتخاب‌ها و تصمیم‌ های‌مان داشته باشند، اما باید توجه داشت که تصمیمات صحیح و موفقیت‌آمیز باید بر اساس ترکیبی از عقل و احساسات ما باشند.
 
بنابراین، رابطه بین احساسات و عقل پیچیده است و هر دو جنبه‌های مهمی از وجود انسان را شامل می‌شوند. ترکیب مناسب از احساسات و عقل در تصمیم‌گیری‌ها و زندگی روزمره ما می‌تواند به ما کمک کند تا تعادلی بهتر بین منطق و احساسات برقرار کنیم و تصمیمات بهتری بگیریم.
 
احساسات ما نقش مهمی در فرایند تصمیم‌گیری دارند و می‌توانند به ما راهنمایی کنند یا تصمیمات را تحت تأثیر قرار دهند. زمانی که مواجه به تصمیماتی بزرگ مثل انتخاب شغل، انتخاب همسر، یا تغییر مکان زندگی هستیم، احساسات می‌توانند در تصمیم‌گیری مؤثر باشند. احساسات مثل عشق، شوق، ترس، ناراحتی و خوشحالی می‌توانند به ما راهنمایی کننده باشند.

ممکن است احساس عشق و ارتباط عاطفی با یک شریک زندگی، تصمیم ما را در انتخاب همسر تحت تأثیر قرار دهد. همچنین، احساس ترس ممکن است در تصمیماتی که به خطر و ریسک مربوط می‌شوند، تأثیرگذار باشد و ما را از مواجهه با خطرات بزرگتر باز دارد. همچنین، احساس خوشحالی و رضایت می‌تواند در تصمیماتی که به رشد شخصی و رضایت زندگی مربوط می‌شوند، تأثیرگذار باشد.
 
با این حال، باید توجه داشت که تصمیمات مهم زندگی باید بر اساس ترکیبی از عقل و احساسات ما باشند. تنها بر اساس احساسات تصمیم گرفتن ممکن است به مشکلات و نتایج نامطلوب منجر شود. بنابراین، مهم است که در تصمیم‌گیری‌های مهم، هم از عقل و منطق استفاده کنیم و هم از احساساتمان بهره‌برداری کنیم. این به ما کمک می‌کند تا تصمیمات بهتر و متعادل‌تری بگیریم که با ارزش‌ها و آرزوهایمان سازگار باشند.